نويسنده مطالب

چگونه خوش ، چگونه هميشه

 

 

 

 با سلام؛
اميدواريم در زير آسمان آبي، از نعمتهاي الهي برخوردار بوده، و در عرصه معرفت و شناخت رو به كمال باشيد. با اجازه شما شروع مي كنيم:
پيشگفتار: پيرو مقدمه جلسه قبل، وسيله تشخيص ما چيست؟
يكي از وسايل تشخيص، كه خوبيها را برايِ ما جذب مي كند و راه را به ما نشان مي دهد، عقل است. عقل خوبيها را مي شناسد، و در نهايت خوبيهايي را براي انسان، مقصد، معرفي مي كند كه ادامه دار باشند، رو به ازدياد باشند. عقل، آدمي را تشويق به يافتن خوبيهاي تازه و بيشتري مي نمايد. اين نيروي الهي، حتي انسان را ياري
مي كند، و با شناخت و فهم، به او مي فهماند كه نعمتهاي هميشگي، و رو به ازدياد از لحاظ مقدار و نوع، وجود دارند. مطلب اخير را در طي بحث اصلي اين بار، بيان خواهيم كرد.
عقل كدام است؟ همان كه مي گويد: به آنكس كه از آنجا هست شده اي و بقايت به اوست ايمان داشته باش.
- در مقابل حق و مطلب درست، تسليم باش.
- در برابر نيكي، قدرشناس و سپاسگزار باش.
عقل همان كه فهم و علم از اجزاء آن است، و امر مي نمايد چيزي را كه به آن علم نداري پيروي نكن. فهم و علم، چه نعمتهاي خوبي. و چه خوب است فهم را بكار زنيم و علم پيدا نماييم كه هدف چيست؟ مشكلات در راه هدف كدام است؟ و راه رسيدن به هدف چيست؟ در انتها باز شما را سفارش مي نماييم؛
 

زندگيتان را به همراه هدفي با ارزش قرار دهيد و

آنچه را كه بدان علم نداريد پيروي نكنيد.

 

دست يابي به خوبيها به طور روزافزون و هميشگي

در پايان جلسه قبل، به اين جا رسيديم كه مطلب عنوان بالا، هدف صحيح مي باشد. اين بار مي خواهيم ببينيم كه باتوجه به شواهد و آنچه كه ما در مي يابيم آيا چنين چيزي ممكن است؟ ....
آسمان آبي است. كوه سرسبز و خرم است. باد در ميان درختان در آن طرف دره مي وزد. رود در ميان دره، جريان دارد. او با صداي خود، خوبيها و نعمتها را بشارت مي دهد. گلهاي زيبا، در اطراف به رنگهاي سرخ و آبي و زرد روييده است. سبزه ها گلها را در آغوش گرفته اند و نسيم، مجموعه اين گلها و سبزه ها را تاب مي دهد. خورشيد مي تابد و هر جاي زمين را به طريقي آراسته است. در يكجا، نورش بر روي برگ درختان افتاده، در جاي ديگر از ميان آب زلال كف رودخانه را روشن نموده، در جاي ديگر سايه درختان را بر روي زمين انداخته، و با گرمي خود، محيط زندگي را حيات بخش نموده. اينجا در كنار گل و سبزه ها، فرزندي، از فرزندان آدم، بر روي زمين نرم از خاك و گياه، دراز كشيده، به آسمان مي نگرد، به كوه نگاه مي كند، صداي رود را مي شنود، نسيم را با پوست خود حس مي كند، صداي پرندگان خوش صدا را مي شنود. اي دنيا تو چه زيبايي. اي دنيا، تو با نور خورشيدت، با سبزي درختانت، با آسمان آبي و رود خروشانت ، نداي اميدداري. اي دنيا، تو از حيات و زندگي مي گويي. اين سخن فرزند آدم بود.
 

زمين: اي فرزند آدم، تو از مني. از من ساخته شدي و به من برمي گردي.
آسمان: اي فرزند آدم، جسم تو خاكي است، اما روحِ تو بلند است، بلند.
رودخانه: اي فرزند آدم، من در خدمتم. من در خدمتم. در خدمت.
درختان و گياهان: ما همه تسليم ايم. ما همه مطيعيم. مطيع.
 

صداي بع بع گوسفندان مي آيد. چه پشمهاي زيبايي. چه حيوان سر بزيري. از آن طرف شنيده مي شود. مآء. مآء. صداي گاو است. مي گويد. شير حاضر است. سرشير مي خواهي به چشم. چرم براي كفش لازم داري؟ به روي چشم.


جانوران: ما همه در خدمتيم. ما دوست داريم به آدمهاي خوب خدمت كنيم.
فرزند آدم: اي زمين و آسمان، اي تو، همه هستي، با من سخن بگو. با من بگو.
همه هستي: ما همه از بهر تو هستيم. در جوش و خروشيم. از بهر تو هستيم.
فرزند آدم: اي هستي، بيشتر بگو، بيشتر.


هستي: برايت مي گويم چطور ما در خدمت تو هستيم. ابتدا از جسمت بگويم كه آن را مي بيني. ذره اي بودي در شكم مادر، يعني در جزئي از هستي. اين ذره در آن جايگاه امن رشد كرد، قطعه خوني و پاره گوشتي گشت. پس استخوانهايي شد. سپس روي استخوانها گوشت پوشيده شد. و در نهايت روح كه تو باشي، با جسم در ارتباط قرار گرفت. در آنجا ماندي و از خون مادر تغذيه كردي و رشد نمودي تا چشمت طاقت ديدن نور پيدا كرد و پوستت قابليت تماس با هوا پيدا نمود، آن موقع مادر را درد زاييدن فرا گرفت. تا بدنيا بيآيي و بتواني قابليت هايي را كه در شكم مادر كسب كردي، بكار زني. قابليت ها؟ بله. تو كه ابتدا ذره اي بودي، حالا داراي دست گشته اي، صاحب پا شده اي، چشم و گوش و زبان داري، و آنقدر به تو نعمت بخشيده شده است كه به حساب نمي آيد. اين نعمت ها محل استفاده مي خواهد. براي جايي درست شده اي كه بايد به آنجا بروي. و آنجا، دنياست.
 

نويسنده سايت: راستي يك ذره، چطور رشد كرد و به كمال رسيد و براي محيط زندگي آينده آنچه را كه لازم داشت، مالك شد! پا، براي راه رفتن قرار داده شد، و دست براي انجام كار، چشم براي ديدن، و گوش براي شنيدن، دهان جايگاه كلام و خوراك، و زبان و حنجره براي تكلم، بيني و شش براي تنفس، و معده براي هضم غذا، و اگر هر چه بشمارم، دانشم به اتمام خواهد رسيد، و نعمتها تمام نمي شود. چه كسي اين دورانديشي را براي بنده ناچيز خود (ذره ابتدايي) كرده و او را اين چنين براي زندگي آينده اش (دنيا) تجهيز نموده است. زيرا در دنياست كه با نور خورشيد مي توان ديد، و پا براي راه رفتن لازم است، و دست براي كار كردن نياز مي باشد و آنچه كه بيان شد در دنيا به درد مي خورد. چه كسي آينده را ديده است و براي آينده چاره جويي كرده است؟ وگرنه چشم در شكم مادر كه كاربردي نداشت. پا، كه در آنجا كاري از آن برنمي آمد. دست كه مسئوليتي نداشت. زبان كه درتاريكي رحم مادر كاري نداشت. دوستان عزيز، هستي، صحبتهاي خوبي مي كند، ما از او، از نعمتهاي او يعني هستي، در شكم مادر بهره مند شديم، ولي در بالاي اين هستي، بنظر مي رسد كه موجودي دانا، برنامه ريز، در كار باشد. كسي كه اين هستي را وجود مي دهد و هستي به او مي بالد و رشد مي كند.
برگرديم ببينيم ، باز هستي، براي فرزند آدم چه مي گويد؟
 

هستي: وقتي شما در تاريكي شكم مادر كامل شدي، اگر مادر را درد زائيدن نمي گرفت، شما در آنجا
مي مردي، اما با رسيدن و كامل شدن تو، به دنيا مي آيي، تا مانند ميوه رسيده كه به درخت مي ماند و مي پلاسد، از بين نروي. وقتي بدنيا مي آيي، از تو استقبال مي كنند، خانمهايي، تو را تميز مي كنند، بر تو پارچه مي پوشانند و بر دهانت غذايي سفيد و مطبوع مي گذارند. شير! ديگر غذايت خون نيست، در آغوش گرم و مهربان مادر هستي. مادر بزرگ بر سرت دست نوازش مي كشد، پدر تو را در آغوش مي گيرد، و فرزندان آدم، آدم كوچولوي تازه را خوب گرامي مي دارند.
هستي: اي فرزند آدم، اينها كمي از خدمتگزاري من به شما هست.
 

نويسنده سايت: چه كسي برنامه را اينطور منظم كرده كه طفل با كامل شدن و رسيدن، از شكم مادر بيرون آيد؟ چه كسي مراقب اين بوده كه فرزند رسيده در شكم مادر، فاسد نگردد و از بين نرود. چه كسي براي او از سينه مادر، يا بهرحال، غذاي شير را براي او مهيا كرد. اين طفل در كجا مكيدن را براي شيرخوردن ياد گرفت؟ چه كسي مادر را بر فرزند مهربان كرد؟ او كيست كه كودك را در ميان محبت هاي فاميل، غرق كرد؟ نه، بايد به همراه نعمتهاي هستي، شخصي دانا، برنامه ريز، مهربان، نعمت دهنده، در كار باشد. بياييد در جلسات بعد، با هم بيشتر از هستي سخن بشنويم، و من مطمئنم كه اگر شناسايي بيشتري به اين شخص دانا و مهربان پيدا كنيم، مي توانيم بفهميم كه آيا خوبي هاي روزافزون و هميشگي وجود دارند يا نه؟ و مطمئنم كه مي توانيم با كمك از او ، به اين خوبي ها برسيم. شما هم تا بار بعد گوش بدهيد، ببينيد آيا هستي، با شما هم صحبت مي كند؟
 


موفق باشيد.
 

 

 


 

  جستجو
جستجو پاسخ به سوالات آرشيو اين بار تماس با ما صفحه اصلی

All Rights Reserved Zendegi.Info© 2001-2002