سلام، وقت شما بخير باشد.
اميدوارم تاكنون توانسته باشيد مطالب سايت را دنبال كنيد. فايده و بهره محكم و
ادامه يابنده در صورتي است كه مطالب جلسات به ترتيب، استفاده شود. اگرچه مطالعه
پراكنده هم، فايده دارد. دوستان عزيز همچنان كه مي دانيد، ما به دنبال هدفي بسيار
بزرگ هستيم: «خوبي هاي روزافزون و هميشگي»، و چنين مقصدي ارزش قدري وقت گذاشتن را
بطور مسلم دارد.
پيشگفتار: آنچه كه اين روزها نقل مجالس است، پولهاي كلاني است كه توسط فرد
يا افرادي جابجا شده است. اگرچه اين مطلب از لحاظ شرافت انساني، و برقراري تعادل
اجتماعي مهم است اما بايد بدانيم در كلامي داريم كه:
«ايمان بنده اي كامل نيست تا
آنكه باكي نداشته باشد دنيا را چه كسي مي خورد»
اين بدان معني است كه اينگونه
حوادث مالهاي كلان و دنياخواريها، نبايد تعادل انسان را بهم بزند و او را از راه
درستي كه انتخاب كرده، سست نمايد. چه آنكه دنيا بعنوان هدف و مقصود، قابل انتخاب
نيست. چراكه بزودي با مرگ انسان از آن جدا مي شود اگر قبل از آن، حوادث ديگر آدمي
را از دنيا جدا نكند. كسي كه خوبي هاي هميشگي را مي طلبد، در مسير اين مقصود با
ارزش، دنيا را فقط به قدر ضرورت از آن استفاده مي كند. چنانكه باز در كلامي با ارزش
داريم:
«دنيا را بمنزله مردار بدان،
پس از آن بقدر ضرورت استفاده كن»
آيا دنيا مردار نيست؟ آيا آثار نسل قبل را ننگريسته ايد، كه با مرگ آنها براي
ايشان قابل استفاده نمي باشد و رو به فنا و پوسيدگي مي رود و اينها مگر صفت
مردار نمي باشد؟ و بزودي آنچه كه نيز در دست اين نسل مي باشد، مردار بودنش
روشن مي شود.
ادامه مطلب اصلي جلسه قبل:
آيا خوبي هاي روزافزون و هميشگي وجود دارند؟
ابرهاي باردار بر زمين سايه افكنده اند. باران مي بارد.
قطرات باران در فضا غلت مي خورند و بر روي برگ درختان و زمين كه از تشنگي
دهان باز كرده، مي ريزند. زمين مادري است مهربان كه جوانه هاي اميد و نعمت را
به كمك آسمان براي انسان به ارمغان مي آورد و آنها جزئي از هستي هستند.
هستي: فرزند آدم ياد من كردي. بر تو از من سلام.
فرزند آدم: سلام، هستي. مي داني، من به دنبال خواسته اي بزرگ هستم.
«خوبي هاي روزافزون و هميشگي»، و از صحبتهايي كه دفعه قبل براي من كردي، كمي
اميد رسيدن به مقصود به قلب من تابيد. اگر محبت كني و باز هم براي من صحبت
كني، بسيار مشتاقم.
هستي: طفل روز به روز رشد مي كند، و به تدريج دندانهاي او در دهانش
جوانه مي زند . دندانها، براي اينكه بتواند از غذاهاي لذيذ بخورد، لذت ببرد و
قوي گردد. او در آينده بايد كارهايي محكم و دشوار را به انجام رساند، پس بايد
بدني مستحكم داشته باشد، و اين با شير مقدور نبود، بايد غذاهايي مي خورد كه
داراي استحكام باشند تا تنومندي و قدرت را در او ايجاد كنند، و به اين سبب
دندانها روييدند.
نويسنده سايت: مي بينيم كه باز همان وجود دانا و
برنامه ريز، طفل را با روياندن دندانها و غذاهاي متنوع، براي زندگي به همراه
سختي آينده آماده مي كند. جاي دست اين وجود دانا، در جاي ، جاي هستي ديده مي
شود. روز براي فعاليت و كوشش قرار داده شده، پس در آن چراغي روشني بخش، به
نام خورشيد، افروخته گشته است. اگر بنا بود دائما روز باشد، انسان آسايش
نداشت. وقتي مناسب براي خلوت و تفكر نبود. شب براي آسايش قرار داده شد.
تاريكي شب، به مانند لحافي نرم، و بستري مطبوع، انسان را در خود، آرامش مي
دهد و خستگي او را برطرف مي كند. از طرفي اگر دائما روز بود، زمين آنقدر گرم
مي شد كه قابل زيست نبود، با وجود شب، زمين از لحاظ حرارت، تعادل كسب مي كند
و قابل زندگي مي شود . عرصه زمين و آسمان، به مانند دو خادم مهربان و پركار،
مايحتاج انسان را فراهم مي آورند. با ريزش باران و برف، و پرورش دانه هاي
متفاوت در خاك، نعمتهاي گوناگون و متفاوت، از گندم و برنج و جو و خرما و ...
ميوه ها و .... كه شمارش آن آسان نيست، در خدمت انسان قرار
مي گيرد . آب فراوانتر از نان مي باشد. و چون نياز بشر به هوا بيشتر از آب مي
باشد، هوا فراوانتر از آب است. مجموعه آب ، خاك، به گونه اي هستند كه
آلودگيهاي خود را پالايش كرده، برطرف مي نمايند و انسان با وجود اينكه به آب
و خاك و هوا، آلايشها مي رساند، باز، مي تواند از آنها استفاده نمايد. عرصه
زمين به گونه اي است كه براي انسان قابل زيست است، آنطور نيست كه شل يا
باتلاقي باشد و انسان را فرو ببرد، چراكه پاها بايد قابليت
بهره برداري داشته باشند. از آنجا كه اجزاي بدن انسان، احتياج به غذاي مخصوص
خود كه خون باشد دارند، اين غذا با برنامه ريزي خاصي در بدن فراهم مي گردد.
ابتدا دندانها غذا را خرد و نرم و ريز مي كنند. سپس در معده غذا بعمل آمده و
در نهايت از صافي جگر رد شده، بصورت خون، در اجزاي بدن پخش مي شود . اين
برنامه ريزي مرحله اي و كارساز را ، همان وجود دانا و مهربان انجام داده است.
چشمها، در جايي مناسب، در قسمت بالاي بدن قرار داده شده
اند، تا انسان مسلط باشد و با ميدان
ديد بيشتر ببيند، و بموانع برخورد نكند. چشمها با پلكها و مژگان و ابرو حفظ
شده اند، در حالي كه پلكها به انسان اين امكان را مي دهند كه هر موقع خواست،
خود را از ديدن رها كند و بياسايد.
آنچه كه از زيباييها و رنگها و لطائف، توسط چشمان از آن برخورداريم، به شمار
نمي آيد، با ديدن سبزه ها، به نشاط مي آييم، و در كوه و دشت و دريا، عظمت را
درمي يابيم.
اگر به منزلي وارد شويم و ببينيم كه قابل زندگي است و آنچه احتياج ما هست،
همه مهياست، مي گوييم حتما اين منزل، برنامه ريز و صانعي دارد. و هرچه
پذيرايي او در منازل بيشتري گسترده، و بهتر باشد، مي گوييم اين صانع و برنامه
ريز ، عظمت و قدرت و علمش بيشتر است. آيا درباره اين جهان به اين عظمت، كه با
وجود فسادهاي فراوان بشر، اينگونه از فرزندان آدم، در سطح يك مهمانخانه بزرگ
پذيرائي مي كند، چه بايد بگوييم؟ بله، صانع، برنامه ريز و اداره كننده اين
مجموعه، يعني همان كه شروع ما از او و بقاي ما نيز به او مي باشد، وجودي است،
دانا، قدرتمند، زنده، خالق، برنامه ريز، مهربان، كه اين صفات در او بسيار
بسيار زياد مي باشد، تا آنجا كه حدي براي او نيست. او خداست.
خدايي كه زنده است، زندگي اي كه در آن مرگ نيست، همه اش قدرت است، همه اش علم
است، و چنين وجودي است كه ما را به سمت زندگي فزون شونده و هميشگي، حركت مي
دهد. او كه مركز همه خوبيها است، زنده، به انسان بشارت مي دهد كه اي اسير
پيري و مرگ، زندگي روزافزون و هميشگي وجود دارد و آنچه كه ما را اميدوار مي
نمايد كه (خوبيهاي روزافزون و هميشگي) وجود دارند، اينست كه با مركز
خوبيها، يعني خدا ارتباط داريم. آيا قدري توجه كنيد با اين مركز ارتباط
نداريد؟
موفق
باشيد
|