چگونه خوش ، چگونه هميشه |
|||||||
با سلام؛ شوق عدالتخواهي و پاكي، نظر به طبقة محروم و دلسوزي به حال او، از عناصر اساسي تحول اجتماعي ما بوده است. دراين راه ملت ايران جانفشانيها كرد و مقصد بالايي را قصد نمود تا آنجا كه حكومت عدل و پاكي جهاني را مقصد قرار داد. …… اينك اي ايراني، و اي كسي كه چه بخواهي و چه نخواهي، زادة اين دگرگوني جامعه و ايران ميباشي، آيا به هدفهاي ملت ايران انديشه كردهاي؟ آيا عيب و نقصي در اين آرمانها هست؟…….. مسلماً هر انسان داراي روح پاك، تصديق ميكند كه بر اهداف اين ملت، اعتراض وارد نيست، و عدالت و پاكي، حياتبخش جامعة انساني و به ثمر رسانندة نهال وجودهاست. آيا تا چه حد به اهداف پاكمان رسيدهايم؟ …….آيا هيچ انديشيدهايم، كه علل پيشرفت و يا سكون و ركود ما در راه اهدافمان چيست؟ …...اگر به نظر انديشه، اين سير اصيل تحول ايران را بررسي نماييم، مطمئناً ميتوانيم نسلي لايق در پي نسلي باشيم كه بخاطر حق حركت كردند، و راه مردم اين مرز و بوم رادر رسيدن به هدفهاي عاليش،بطور صحيح و مؤثر ادامه دهيم … چه خوب است پند گرفتن… -گنجي بي انتها و زيبا و مهربان كه در كنار او هستيم. اگر خوبيهايي را كه از ابتداي عمر تا به الان بما شده است، در نظر بياوريم و بينديشيم، ميبينيم كه همة اين خوبيها را خداي مهربان بما نموده است. چه از نعمتهايي كه از ابتداء با آنها متولد شديم، مثل چشم و گوش و پا و … و چه نعمتهايي كه بمرور زمان در طي عمر، از آن بهرهمند شدهايم، از قبيل، خوراك، پوشاك، پدر، مادر، فاميل، آب و … همه از پروردگار مهربان است. منتهي اشتباه اساسي بشر، كه سبب اينست كه از خوبيهاي روز افزون و هميشگي بيبهره باشد، اينست كه داده را محكم ميگيرد و دهنده را فراموش ميكند. توضيح ميدهم. بعنوان مثال، يك انسان در طول
زندگيش، از لحاظ مالي، مراحل مختلفي را طي ميكند. در ابتداء مالي ندارد، كمكم
وارد صحنة فعاليت ميگردد، قدري مالدار ميشود، و در عرصة شغلي ترقي ميكند، مالش
بيشتر ميشود و بيشتر، تا اينكه در اثر يك حادثة اجتماعي و يك افت بازار، دچار
ورشكستگي ميشود. در بررسي وضع همين شخص، آيا حالت مالداري او، وضعيت ثروتمندي او
بود؟ اگر اينچنين هست، پس چرا ثروتش از دست رفت و برايش نماند. ثروتي كه اعتباري به
آن نباشد و نماند، چگونه ثروت و پشتگرمياي ميتواند باشد!؟ در حاليكه در مسير زندگي ،
انسان فقير ميشود، شخص مال خود را از دست ميدهد، ولي اگر توجه داشته باشد به
خدايي كه ثروت حقيقي است، در حقيقت در ارتباط با گنجهاي بيانتهاست. درست است كه
داده نيست ولي دهنده هست. و اين مطلب يعني اينكه بجاي توجه به داده، متوجه دهنده
بودن، راه رسيدن بشر، به بسياري از خوبيهاي بيانتهاست. پس با هم حركت
كنيم، از داده به دهنده.
|
|
||||||
|
|||||||
All Rights Reserved Zendegi.Info©
2001-2002
|