پيشگفتار:
در چهار پيشگفتار اخير مطالبي در مورد
بانوان و روابط زن و مرد داشتيم. اين بار يك مقايسه مطرح مي شود. جواني را درنظر مي
گيريم كه بخاطر برآورده شدن حاجت نفساني خود، بطور سطحي، و فقط به جهت اينكه مي
خواهد دست به كار مي شود. با موردي دوستي برقرار كرده، و در ابتدا از آب و هوا، و
چه مي خواني و كجايي هستيد و ... اين دوستي شكل گرفته و ادامه پيدا مي كند. بايد
قبول كنيم كه در بسياري از گفتگوهاي غيرضروري زن و مرد با هم، در حقيقت، آنها از
يكديگر بهره نفساني مي برند، اگرچه ظاهر نيست. (كمي در خود دقت كنيد). ادامه
اين دوستي ها، در صورت خصوصي تر شدن، با بعضي ترس ها همراه مي باشد. علاوه بر اينكه
در نهايت، بهره برداري نهايي زوجين از يكديگر يا فرا نميرسد (به دليل موانعي كه از
لحاظ خانوادگي و يا تشكيل زندگي مشترك، دارند) يا اگر بدون هماهنگي خانوادگي و روحي
زوجين، بهره برداري غيررسمي رخ دهد، مشكلات فراوان در زندگي زن و مرد ايجاد خواهد
كرد، كه نهايتا" منجر به قطع اين ارتباط، يا قطع ارتباط يك، يا هر دوي زن و مرد از
خانواده شان مي گردد. مي بينيم كه چطور ضربه روحي به طرفين وارد مي گردد و تكرار
اين حوادث در زندگي جوان، اگرچه بهره هايي هم مي برد، خسته كننده و از نشاط
برنده است. قبل از اينكه، وزنه ديگر را براي مقايسه مطرح نمايم، شما را توجه مي
دهم، كه حركت جوان در مطلبي كه ارائه شد براي اين بود كه خواسته نفساني اش برآورده
شود.
حال، جوان ديگري را در نظر مي گيريم، كه براي او خواسته نفساني مطرح است، اما در
جهت برآورده شدن اين حاجت قدري فكر مي نمايد. بايد كسي را انتخاب كنم كه:
1- او را بخواهم. دوست داشته باشم.
2- در راه هدفي كه دارم بتواند دوست و كمك من باشد.
3-
خانواده براي خودش مسئوليتهايي را دارد، بتواند از عهده وظايف خانوادگي برآيد.
4-
خانواده اي مطابق با مشخصاتي كه درنظر دارم داشته باشد. زيرا بايد بدانيم، تربيت
خانوادگي فرد، و خانواده او، يكي از عناصر در زندگي آينده زن و مرد است.
5-
در راهي كه مي خواهم شروع كنم، از مشورت افراد دانا، و نوشته هاي خوب استفاده
نمايم.
6-
باتوجه به مشخصه هايي كه در پنج بند قبل جوان درنظر مي گيرد، حالا به دنبال مورد
مناسب خود
مي گردد. اين چنين شخصي در يك ، يا دو يا سه امتحان، بالاخره مورد مناسب خود را
پيدا مي كند و با خواستگاري، عقد و ازدواج، اسباب خوشحالي دو فاميل فراهم مي گردد.
علاوه بر اينكه اساس يك زندگي مشترك گذاشته مي شود كه بهره برداري آن، ادامه دار
است و ثمرات زياد به همراه آن مي باشد، كه در جلسه بعد به آن مي پردازيم
حال، اگر اين حالت را با حالت قبل مقايسه كنيم، مي بينيم در نهايت، بهره برداري
حالت اول، در حالت بهره برداري كاملش، تازه در يك سطح پائين حالت 2 است. با اين
تفاوت كه در حالت
2
، علاوه بر برآورده شدن نياز شهواني، اساس همكاري ادامه دار در راه هدف،
بدون مانع از لحاظ مغايرت خانواده ها و پرورشها، وجود دارد. علاوه بر اينكه ثمرات
خوبي، مثل فرزندان، كه در محيطي سالم پرورش پيدا مي كنند، براي حالت 2 مي باشد. از
خوبيهاي حالت 2، آرامش روان و تكامل روحي است كه زن و مرد، در اين ازدواج سنجيده با
هم به آن مي رسند.
آيا مي شود كه تابش
خوبيها را گرفته، و به خورشيد خوبيها برسيم؟
در انتهاي جلسه قبل،
كلامي را از يكي از انبياء الهي ذكر نمودم و از شما دوستان عزيز تقاضا نمودم درباره
آن فكر نماييد، تا در رابطه با آن بنويسم. اميدوارم كه فكر نموده باشيد. و چه خوب
است تفكر؟ كه انسان توسط آن پند مي گيرد، راه را تشخيص مي دهد، عواقب اعمال را مي
فهمد، و از عمل خطا باز مي ايستد و راه درست را در پيش
مي گيرد: اما آن كلام را دوباره ذكر مي كنم:
- سعادتمند كسي است كه بوسيله غيرخودش، پند گيرد:
بخشهايي از اين كلام سودمند را توضيح مي دهم.
- يك جوان وقتي به يك پير نگاه مي كند، بايد در ابتدا از حالت او پند گيرد كه چطور
جوانيش تبديل به پيري شده است. و اين راهي است كه براي او نيز مي باشد، يعني
پيرشدن، و چه خوب است قدرجواني خود را بداند.
- آيا شخصي كه پير است در عرصه زندگي چقدر موفق بوده است؟ شكستهايش چه بوده است؟ چه
خوب است كه سير شكستهاي پير را، جوان نگاه كند و سعي نمايد كه آن راه را طي ننمايد.
- آنچه كه در زندگيِ بسياري از افراد پير، به چشم مي خورد، چه آنها كه در راه هوي و
هوس زندگي كرده اند، و چه آنها كه زندگي اي منظم و با خدمت داشته اند، اينست كه
براي همين پيري چاره اي پيدا ننموده اند. با افسوس به دوران جواني مي انديشند. و آن
حيات جواني را در خود احساس نمي كنند. و چه خوب است كه جوان امروز، به اين بينديشد
كه چاره پيري چيست؟ و چگونه مي تواند انسان حيات و نشاط جواني را در خود حفظ كند،
بلكه اين نعمت، در انسان رو به رشد برود.
- اگر به چشم دقت نگاه كنيم، مي بينيم آنها كه زندگي خود را در طي يك دوره 20-30
ساله، به هوي و هوس و بي نظمي گذرانده اند، نتيجه آن اين گشته است كه بعد از طي اين
مدت 20-30 سال، باري از مشقتهاي سخت، مريضيها، بي ساماني زندگي را براي خود فراهم
آورده اند. اما آنها كه همين 20-30 سال را با درستي و نظم و خدمت به جامعه طي كرده
اند، زندگي اي با آرامش، با سختيهاي قابل تحمل، و كانون خانواده اي با سامان دارند.
لذت، هوي و هوس، متابعت خواسته دل، اگرچه خوشي اي دارد، اما در پي آن سختيهايي است
كه آن خوشي را از دماغ انسان بيرون مي آورد.
- در طول تاريخ مي بينيم، قصرها، زندگي هاي مجلل، گنج ها، كه گذشتگان بر جاي
گذاشتند و رفتند، يعني آنچه را جمع كردند و محبوب آنها بود، و سخت به آن دلبستگي
داشتند نهايتا" از آن جدا شدند، و چه خوب است كه ما راه گذشتگان را نرويم. ببينيم
مقصد آينده ما به كجاست و چه چيزها و اعمالي، سبب خيرات براي ما در مسير آينده مان
مي شود، تا بجاي جمع كردن و گذاشتن در دنيا، جايگاهي را كه در آينده داريم آباد
كنيم.
آنچه كه سلسله انبياء بر آن تأكيد كرده اند، اينست كه ما مسافراني هستيم كه در دنيا
ما را سير مي دهند (از كودكي به نوجواني ، از نوجواني به جواني، از جواني به پيري،
از پيري به مرگ) تا نهايتا" به جايگاه هميشگي مي رسانند. و بشر را آگاه كرده اند،
كه از دنيا استفاده كن، و جايگاه هميشگي را آباد كن، دنيا را به مانند منزل هميشگي
مگير. چنانچه حضرت عيسي عليه السلام گفتند: دنيا را بمانند پلي بگيريد كه بر روي آن
عبور مي كنيد (بواقع هم همينطور است) و پس از آن فرمودند آيا كسي بر روي پل منزل مي
سازد؟ (يعني كسي پل را (دنيا را) محل اقامت دائمي قرار مي دهد).
آنچه كه انبياء (ع) گفته اند، اقيانوسهاي بي انتهاي علمهاست كه روح تشنه بشر را
سيراب مي نمايند و او را در آسمان كمال، به رشد مي رسانند و باتوجه به مطالبي كه در
چند جلسه اخير، درباره اين بزرگواران بيان نموده ايم، سايت ما اميدوار مي شود كه
آنها مي توانند به عنوان واسطه بين ما و مركز خوبيها قرار گيرند. اميدواريم كه
بتوانيم از آنها بياموزيم چگونه مي توان با مركز خوبيها، خداوند متعال، هميشه در
ارتباط بود، تا از اين طريق خوبيهاي زندگي را بطور روزافزون و هميشگي استفاده كرد .
براي شما آرزوي موفقيت مي كنم.
با تشکر
|