پيشگفتار:
جوانان (1)
جوان: روحي با نشاط، كه در ارتباط با عناصر
مختلفي قرار دارد.
- قدرت، تلاش: كه مي جوشد، مي خروشد، و در
بدست آوردن مي كوشد.
- اميد: كه در هوای آكنده از اميد، براي رسيدن
به آينده بهتر ، زندگي مي نمايد
- لذت: كه از خوبيهاي زندگي ، غذا ، راه
رفتن، ديدن و... با نشاط لذت مي برد.
- نَفس: كه او را به سمت خواهاني دعوت مي كند،
خواهاني جنس مقابل، خواهان مال، و...
- پرورش خانوادگي و اعمال شده: جوان در عين
حال، اثر گرفته ، از روش پرورشي خانوادگي و اجتماعي مي باشد كه بر وي اعمال شده است
يعني هر جواني ، با توجه به جهت دهي خانوادگي ، و اثري كه اجتماع بر روي او گذاشته
، اهدافي را دارد و در راه آن هدفها كوشش مي نمايد.
- برخورد با حقايق: حقايقي كه درزندگي با آنها
برخورد مي نمايد. انسان فقيري كه ميبيند و از فقر او ناراحت مي شود. فرد بيماري كه
مشاهده مي كند، و از مريضي او رنجور ميگردد. ظلمي را كه مشاهده مي نمايد، و از
ديدن اين ظلم روحش جريحه دار مي شود . مادري را كه دوست دارد و مرگ ، رابطه مادر را
با او قطع مي كند. چهره هاي پيري كه مشاهده مي نمايد، و سرنوشت خود را در آيينه
چهره آنها نگاه مي كند. عدالتخواهي را در خود احساس مي نمايد. خواستن خوبيها را به
گونه هميشگي، در خود احساس مي كند، و نهايتاً در درونش سوال و كلام مي جوشد.
گفتگوي دروني جوان
- آيا ميشد كه فقر نباشد؟ مريضي نباشد؟ چه خوب بود كه ظلم نباشد. بايد در راه
عدالت كوشش كنم . چه سخت است جدايي از كساني كه انسان ايشان را دوست دارد، مادر .
پدر و ...
- پيري وجود دارد. مرگ، راستي با مردن و قطع انسان از حيات ، انسان
چه گونه بهره برداري مي نمايد؟ انساني كه انس با پدر و مادر و ... داشته ، محبت به
خوراك و آسايش و زيباييها داشته ، چگونه از اين خوبيها بهره مند مي شود ؟ آيا جواب
انسان براي مرگ ، قطع ارتباط او با بهره منديها، چيست؟
راستي جوان، كه تحت تاثير عناصر بالا قرار دارد چه كند؟
انسان بايد داراي وسيله
سنجش باشد
آيا انبياء محترم ،
براي رسيدن انسان به خوبيها ، به گونه هميشگي و روز افزون راهكاري دارند. مسلماً
راهكار دارند. اما ، انسان زيرك بايد در ابتدا، كسي را كه مي خواهد به عنوان
راهنماي خود قرار دهد، بسنجد ، ببيند آيا او قابليت پيروي دارد اگر شخصيت او را ،
در مجموعه گفتار و عمل صالح و برجسته ديد، آنگاه به او اعتماد نمايد. از او ياد
بگيرد و عمل نمايد تا به نتيجه خوبي هاي روز افزون و هميشگي برسد. اين بار سايت ما
، براي اينكه مخاطبين محترم را به شخصيت انبياء آشنا سازد، و با هم به اين نتيجه
برسيم كه پيغمبران قابليت پيروي دارند، اخلاق و رفتار يكي از انبياء (ع) ، يعني
حضرت محمد(ص) را بررسي مي نمايد.
اخلاق و رفتار حضرت محمد
(ص)
- همواره ، زودتر از
ديگران اظهار سلام و ملاطفت مي نمود.
- بدون احتياج سخن نمي گفت و كلمات بيان مي كرد كه لفظش اندك و معنيش بسيار بود.
- اخلاقش نرم بود. بد اخلاقي در خلق بخشنده اش نبود.
- كسي را كوچك نمي شمرد ، و اندك نعمتيرا بزرگ مي دانست . از هيچ نعمت « مثلاً
غذايي» بدي نمي گفت.
- هر كس را به قدر علم و فضيلت در دين برتري مي داد.
- كسي را بر لغزش و خطاي سخن مواخذه نمي كرد.
- چون يكي از يارانش را نمي ديد، بي تفاوت نبوده و جستجوي حال او مي كرد.
- نيكان مردم را نزد خود جاي مي داد و بهترين خلق نزد او كسي بود كه خيرخواهي اش
براي مسلمانان بيشتر باشد.
- بزرگترين مردم نزد او كسي بود كه همدردي ، ياري و احسان مردم بيشتر كند.
- در مجلس جاي مخصوص براي خود قرار نمي داد و از اين نهي مي فرمود ، اگر غريبه اي
وارد مي شد ، تشخيص نمي داد كه رسول خدا كيست؟ ( يعني از جا، حضرت محمد (ص) را
بشناسد)
- چون داخل مجلس مي شد، در آخر مجلس كه خالي بود مي نشست و مردم را به اين مطلب امر
مي فرمود .
- بهريك از اهل مجلس خود بهره از گراميداشتن و توجه مي رسانيد و چنان معاشرت
ميفرمود كه هر كس را گمان آن بود كه گرامي ترين فرد نزد او مي باشد.
- با هر كسي كه مي نشست و هم صحبت مي شد، تا او اراده برخاستن نمي كرد برنمي خاست..
- هرگز از كار و فكر آسوده نبود.
- به قدر كافي متوجه يارانش مي گشت و آنچه بكار ايشان مي آمد و موجب صلاح امت بود
براي ايشان بيان مي كرد .
- ياران حضرت با قصد طلب علم به نزد او مي آمدند، و از نزد او خارج مي شدند
درحاليكه از شيريني علم و دلايل امور چشيده بودند.
- از شر مردم دوري مي كرد ، اما از ايشان كناره نمي گرفت ، خوشروئي و خوش اخلاقي را
از ايشان دريغ نمي كرد.
- در مجلس نمي نشست و بر نمي خاست مگر با ياد خدا.
- هر كه از او حاجتي مي طلبيد اگر مقدور بود برآورده مي كرد ، وگرنه به سخن نيكي و
وعده زيبايي او را راضي مي كرد.
- در مجلس اش بد كسي گفته نمي شد، و همه بايكديگر در مقام عدالت و انصاف و احسان
بودند و يكديگر را بتقوي و پرهيزكاري سفارش مي كردند و با يكديگر در مقام تواضع و
شكستگي بودند، پيران را احترام مي كردند و بر خردسالان رحم مي نمودند و غريبان را
پذيرايي و ملاطفت مي نمودند.
- با اهل مجلس چنان بود كه پيوسته گشاده رو و نرم خو بود، كسي از همنشيني او متضرر
نمي شد، صد بلند نمي كرد ، فحش نمي گفت و عيب مردم را بيان نمي كرد.
- اگر چيزي واقع مي شد كه نمي پسنديد خود را به بي خبري مي زد .
- كسي از او نا اميد نبود و مجادله نمي كرد و بسيار سخن نمي گفت .
- سخن احدي را قطع نمي كرد مگر اينكه باطل گويد.
- بدنبال امور بي فايده نمي رفت.
- كسي را سرزنش نمي نمود و عيبها و لغزشهاي مردم را جستجو نمي كرد.
- بر سوء ادب غريبان و عربهاي بيابان نشين صبر مي نمود.
- چون راه ميرفت ، قدمها را به روش متكبران به زمين نمي كشيد. و با آرامش بود.
- و چون به كنار خود توجه مي نمود كه با كسي صحبت نمايد، به روش صاحبان قدرت بگوشه
چشم نظر نمي كرد، بلكه با تمام بدن بر مي گشت و سخن مي گفت .
- با بيان همين مختصر از روحيه و اخلاق و رفتار حضرت محمد (ص) حتماً متوجه شده ايد
كه چه آرامش ، خيرخواهي، ادب، مهرباني، علم دوستي ، گذشت ، خوش خلقي، و ... در روح
پاك آن حضرت منزل كرده است . شايد موافق باشيد كه چنين شخصيتي ، با صفاتي كه اكنون
و در قبل بيان شد ، ملاكهايي را دارد كه او را در اين جايگاه قرار ميدهد كه انسان،
وي را بعنوان هادي ، دلسوز و معلم انتخاب نمايد. معلم امري مهم . (چگونه مي
توان به خوبيهاي روز افزون و هميشگي رسيد ؟ خوبيها: زيبايي، قدرت، علم ، ثروت ،
نشاط، خوشي ، زندگي و....)
با تشکر
|