نويسنده مطالب

چگونه خوش ، چگونه هميشه

 

 

 

پيشگفتار: جوانان (2)

با سلام :
دوستان عزيز ، بايد در پي گيري پيشگفتار جلسه قبل ، جواب اين سوال بررسي شود.

(راستي جوان ، كه تحت تاثير عناصر بالا قرار دارد چه كند)

اگربه گفتگوي دروني جوان ، كه در جلسه قبل مطرح شد ، رجوع كنيم ، مي بينيم كه سوالهاي اساسي و بسيار پر سودي ، در آن مبحث مطرح مي باشد . آنچه كه جوان بايد انجام دهد اينست :
از سرمايه هاي خود ، قدرت ، اميد ، بهره برداري با نشاط از لذتها كه ذكر شد ، پرورش خانوادگي و اعمال شده صحيح، در ضمن بهره بردن ، كمك گيرد ، تا جواب سوالات اساسي زندگي اش را پيدا نمايد ، دوستان عزيز، اگر عرصه جهان را به چشم مطالعه بنگريم ، خواهيم ديد كه در ضمن مملو بودن از خوبيها و نعمتها كه اصل و پايه مي باشد، پر از بلاها ، مريضيها ، حوادث ، ورشكستگي ها ، جنگها ، مصيبتها مي باشد. امروز شخصي سالم است ، و فردا غده اي سرطاني در گوشه اي از بدنش سر زده است. الان شرايط آرام و امن است و فردا شعله هاي جنگي ويرانگر بر مملكتي سايه مي افكند. امروز خانواده اي شاد و خوشند و فردا پدر ، يا فرزندش ، در مصيبتي مصدوم شده يا جان باخته اند. از اين قبيل تغييرات بشكلهاي گوناگون آن ، زندگي انسان را در بر گرفته است ؟ از شما سوال مي كنم آيا مي شود با توجه به اين دگرگونيهاي وسيع در سطح زندگي ، بخاطر خوشي يا خوشيهاي خاص ( بدون اينكه واقعيات جهان را ديد و راه زيست را پيدا كرد) ، راهي را انتخاب نمود و در آن سعي نمود. اين تلاش، در تهديد سخت است، و رو به شكست مي‌باشد. به زودي متلاشي خواهد شد بمانند كسي كه در جاده اي در ميان جنگل پر از حيوانات درنده، بدون انديشيدن چاره اي براي اين جانوران فقط به قصد اينكه در انتهاي جاده خوشي وجود دارد ، خود را به راه مي زند و سفر آغاز مي كند. ( اما آيا به انتهاي راه مي رسد) . پس جوان بايد از قابليتهاي خود استفاده نمايد تا با توجه به واقعيات زندگي ، و اصلاح روش زندگي سنتي خود ، راه زيست صحيح را بيابد.

جوان درياب جواني را، بشنو نداي دروني را، كه جواني خواهد رفت
 

 

آداب خوش زيستن از زبان رسول اكرم (ص)

در ابتداي بيان آداب خوش زيستن از زبان پيغمبر اسلام، انتخاب مي كنم مطلبي را كه پايه اساسي براي خوش زيستن مي باشد، و براي اينكه آن مطلب را متوجه شويد، مقاله اي را كه چندي پيش براي دانشگاه شيراز ارسال نمودم ، مي آورم:

آزاد نباش تا آزاد باشي!

اين عنواني است كه در رابطه با آزادي برگزيدم. اجازه بدهيد توضيح دهم.
كلمه دموكراسي، تركيبي از (دمو) بمعني مردم، و كراسي (بمعني قدرت و حكومت است)، و به حكومت مردم بر مردم اطلاق مي گردد.
ژان ژاك روسو، درباره آزادي و دموكراسي، در كتاب پيمان اجتماعي مي گويد: چون افراد به تنهايي قادر به رفع مشكلات زندگي نيستند لذا با ميل، اختيارات خود را به هيأتي (حكومت) واگذار مي كنند تا آن هيأت طبق قانون كه نمايندهء ارادهء جميع افراد و متضمنِ مصالح عموم است، عمل كند، بدينصورت دموكراسي و آزادي تأمين مي شود.
از اينجا بدست مي آوريم، كه در دموكراسي آزادي مطرح است، و آزادي مبناي آن
مي باشد. چراكه افراد با ميل خود هيأت حاكمه انتخاب مي كنند. اما بياييم و اين ميل افراد را بررسي كنيم. افرادي كه به اموري ميل پيدا مي كنند و در آن مسير انديشه مي نمايند، سخن مي گويند و عمل مي كنند، در حقيقت در بند و اسير آن امور هستند. يعني هر مردمي باتوجه به خواسته هايشان، خوب يا بد، هيأت حاكمه انتخاب مي كنند و اين دموكراسي مي شود و دربرگيرندهء آزادي است. در حالي كه اين مردم آزاد، در حقيقت، اسير خواسته هايشان هستند و آزادي اي كه مبناي دموكراسي است، در حقيقت خود اسارت بدست خواسته هاست.
- به عنوان مثال اگر در جامعه اي ميل به بعضي امور قبيح باشد، مردم آن جامعه، بخاطر خواسته شان هيئت حاكمه اي را انتخاب كنند كه آن امور قبيح را جايز بداند، در ضمن اينكه به امور ديگر مي پردازد، در حقيقت افراد آن جامعه در عين آزادي انتخاب، اسير خواسته شان بوده اند.
- با اين بيان، حال كه به آزادي نرسيديم، بياييم ببينيم به چه طريق به آزادي بيشتر مي رسيم؟


مطمئنا" به اين طريق كه فقط بستگيها و اسارتهاي ضروري را حفظ نماييم و مابقي بندها را پاره كنيم.
مثلا در مثالي كه زدم، اسارت به امور زشت، ضروري نيست، ولي بعضي اسارتها از آن گريزي نيست. اينجاست كه كلمه اي درخشان، تابيدن مي گيرد و شاهراه كمال را نشان مي دهد، (لا اله اِلا الله) ، يعني از هر خواسته و معبودي قطع كن، ولي با خدا وصل كن. آيا انسان از هر چه جدايي حاصل نمايد، از خدا هم مي تواند قطع كند؟ خدا كه آفرينش ما از اوست، بقاي ما به اوست، و محتاج روزي او هستيم و بر روي زمين او زندگي مي كنيم و از نعمتهايش برخورداريم. اين پيغام شريف انبياء الهي ، يعني لا اله الا الله بهترين مفهوم آزادي است، كه تمام خواسته هاي غيرضروري، و اسارتهاي غيرواجب را قطع كرده، و تنها يك اسارت را كه واجب است، باقي گذارده، يعني اسارت بر خدا .... و چه خوب اسارتي است اين اسارت، اسيربودن بر كسي كه از همه مادران عالم مهربان تر است، او كه قدرتمند است و بخشنده، زيبايي كه زيباييش نهايت ندارد. او كه خوبي بي انتهاست. و چه نيكوست اين اسارت، يعني ارتباط با بي نهايت يعني آزادي.
 

پس آزاد نباش، تا آزاد باشي.
لا اله الا الله


بله ، اينكه توجه انسان جز بخالقش نباشد، آنجا كه همه نعمتها و خوشيها از اوست ، پايه و ركن براي آداب خوش زيستن مي باشد. آنچه كه از راههاي نشاط ، سلامت و خوش زيستي در آينده بيان مي شود از اين چشمه زلال و زيباي لا اله الا الله مي جوشد. به اميد اينكه راه خوش زيستن را بياموزيم .


 

با تشکر


 

 


 

  جستجو
جستجو پاسخ به سوالات آرشيو اين بار تماس با ما صفحه اصلی

All Rights Reserved Zendegi.Info© 2001-2002