پيشگفتار:
تابستانی که گذشت (1)
- تابستاني كه گذشت ، يك راحتي بود . راحتي ، چه
نعمت خوبي ،چقدر خوب است قدر استراحت را بدانيم و با تشكر از عطاكننده آن ، در راه
او قدم برداريم .
- تابستاني كه گذشت بهمراه تفريح بود ، گردشها ، كوهها، دشتها، دريا ، رودخانه ،
نهرها، درختان ، جنگل ها ،پرندگان ، جانوران وحشي ، بادها ، نسيمها، ميوه هاي زيبا
بر شاخسار درختان ، چه آبشارهايي ،چه جاي پاي پاك برفها بر قله كوهها ، ابرها كه
بر نوك قله ها بوسه مي زنند ، آسمان آبي پر ستاره و .......... زيباييهاي بشمارش
نيامدني .
در عظمت كوهها ، كوچكي خود را مي بينيم . واقعاً يك انسان در مقابل بزرگي كوهها
اصلاًبشمار مي آيد؟ نه .
در زيبايی
هاي فراوان اطراف خود ، در مي يابيم كه خالق آنها ،زيباست ،زيبا، زيبايي
بي نهايت.
در موجها و بادها ، جنگل هاي انبوه ، قدرت پروردگار را مي بينيم .
در ميوه هاي گوناگون بر شاخسارها ، نعمت بخشي هستي آفرين را مشاهده مي كنيم .
و در لطيف بودن برگها ، نسيم ها ، آبها ، لطافت جان آفرين را احساس مي نمائيم . او
كه لطيف است ، زيبا ، قدرتمند ، عظيم و نعمت بخش .
آيا تابستان ما را
آموزش داده است ؟
- تابستاني كه همراه
ورزش ، آموزش بود . دوستان تازه كه پيدا كرديم ،ورزشها كه آموختيم و يا با آنها
ورزيده گشتيم . آموزشها كه در زمينه هاي مختلف ،تحت تعليم آنها قرار گرفتيم .
تابستان قدرت بخش ، با خاطره و مفيد بود.
- تابستاني كه گذشت با همه خوبيها و امكانات ترقي ، جايگاههاي تاسف بار هم داشت ،
يكي از آن امور تاسف بار را بيان مي نمايم :
از صبح تا شب ، بانوان با آرايشهاي گوناگون ، لباسهاي زينتي مختلف ، با بدنهاي قدري
برهنه ، در خيابانها و كوچه هاي شهر ، گردش مي كردند. آيا زيبايي كه پروردگار متعال
، به يك نطفه در شكم مادر بخشيده است براي اين است كه اينگونه در سطح شهر به تماشا
گذاشته شود؟ آيا ترس از خداوند و احساس اينكه بايد خود را بپوشانم وجود ندارد؟ آيا
اينگونه رفت و آمد كردنها بصلاح بانوان است ؟ مسلماً نه (در آرشيو به پيشگفتار 7
رجوع گردد.).
آيا اينگونه رفتار ، بصلاح جامعه و جوانان مي باشد؟ ( در آرشيو به پيشگفتار 6 رجوع
شود) عجيب تر اينكه ، چرا بزرگترها ، جوانها را ارشاد و اداره نمي نمايند. در طول
تابستان خواستنهاي گروه بسياري از جوانان ، جنس مقابل را ، روزها و شبها در
خيابانها و كوچه ها بهم گره مي خورد و با جرات مي توان گفت ، آنچه كه از اين
خواستنها ارضا گشت ، بطور صحيح حاصل گشت، بسيار بسيار اندك بود. در حقيقت تشنگاني ،
بدنبال آب گشتند و آب نياشاميدند. تابستان را سپري نمودند ، اگر آبي هم خوردند
،آبي اندگ و آلوده . ( در آرشيو رجوع شود به پيشگفتارهاي 5، 8 و 9 ) . متاسفانه
يكي از چيزهايي كه در جامعه ما وضع درستي نمي پيمايد آئين جفت يابي است . اين آئين
نه تنها خلاف اسلام است بلكه مطابقت با كشورهاي غربي و بي قيد را هم ندارد . اين
امري است بسيار مهم ، كه متفكرين جامعه ، مسئولين امور و پدر ها و مادرها بايد در
پي راه حل صحيح آن باشند تا پديده آرامش بخش ازدواج در جامعه ظاهر گردد. اگر اين
امر اينچنين كه در جريان است ادامه يابد ، بايد براي آن بهاي بسيار سنگين بپردازيم.
آداب خوش
زيستن
من چيستم؟ (3)
پيرو دو جلسه قبل ، بعنوان اصل اساسي ضروري ، دنباله شناخت خود را مي گيرم.
هواپيمايي كه مي خواهد حركت و از زمين پرواز كند، احتياج به راننده دارد ، انسان هم
براي اينكه از وجود خود استفاده نمايد، نيازمند شناخت از آن است، هم چنانكه اگر كسي
رانندگي هواپيمارا بلد نباشد، نمي تواند از امتيازات پرواز آن استفاده نمايد، كسي
هم كه از شناخت خود بهره ندارد ،نمي تواند از امتيازات دانش ها ، امكانات و ترقيات
انساني برخوردار باشد.
(باور كنيد انساني كه با عدم شناخت بخود زندگي مي كند، حكم هواپيمائي را دارد كه
نمي تواند پرواز كند .)
امير المومنين (عليه السلام ) فرمودند:
نسبت بخود نادان نباش ، پس بدرستيكه نادان به شناخت خود، مانند نادان به همه چيز
است .در اين كلام صحبت از ندانستن است ،يعني كسي كه خود را نشناخته و ابزار شناختي
خود را پيدا نكرده هرگونه علم و دانشي هم بدست آورد ،ناقص است ، زيرا كه از چشم و
ابزار شناخت خود استفاده نكرده و كوركورانه برداشت و علمي كسب كرده است.
در جلسه قبل بدينجا رسيديم كه مهار كردن غضب و شهوت ، توسط عقل است. ايا تابحال عقل
را در خود ديده ايد ؟ بيائيد با هم آن را ببينيم.
جوان در سر ميز غذا نشسته است ، مادر سفره را چيده است . غذا را بر سر سفره مي آورد.
بعد ازمدتي كار، ضعف بدن با دستپخت خوشمزه مادر برطرف مي شود و قوتي كه به همراه
لذت است در بدن ايجاد مي گردد.
حاصل زحمات مادر تنها تهيه غذا نبوده ، بلكه در قلب جوان احساسي را به عنوان
قدرشناسي زنده مي نمايد.
مادر ، دست شما درد نكند ، زحمت كشيديد ، غذاي خوشمزه اي بود .
همين احساس قدرشناسي ، كه با كلمات بالا از جوان بروز كرد ، نشانه عقل اوست .
چنانكه اگر همين جوان در ازاي زحمات مادر بگويد : ( مادر، روزها در منزل چه كار مي
كني ، اين چيه درست كردي ، همش كه خوابي )، مي گوييم چه جوان بي عقلي است. ناسپاسي
نمود و آن ضد قدرشناسي است .
قدر شناسي از اجزاي عقل است. ناسپاسي و قدر ناشناسي از اجزاي موجودي بنام جهل است.
عقل انسان را به سمت رشد و كمال مي برد و جهل انسان را در سراشيب انحطاط و پستي
قرار مي دهد . شما را توجه مي دهم كه اين جهل بمعني ناداني نيست ،بلكه موجودي است
در مقابل عقل و داراي اجزايي است. جزء هاي آن و عقل را به تدريج خواهيم شناخت.
بيايم با هم اثرات سپاسگزاري را بررسي نمائيم.
- وقتي شخصي تشكر و قدر شناسي نمود، كسي كه سپاسگزاري شده ، در حقيقت پاداش خود را
دريافت مي نمايد و شائق مي گردد كه بيشتر به شخص شكرگزار نيكي نمايد.
- قدرشناسي و سپاس ، افراد اجتماع را زنده و با نشاط مي گرداند، پس در حقيقت سبب
حيات اجتماعي است .
- در بعد الهي ، شكرگزاري سبب زيادي نعمت ها بر انسان است يعني اگر انسان قدرشناسي
داشته باشد نه تنها نعمت از او گرفته نمي شود بلكه نعمت بر او زياد نيز مي شود.
در انتهاي بحث اين بار دو بخش از قرآن كريم ، كتاب راهنماي خلقت را براي شما مي
آورم:
ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا بانفسهم
بدرستيكه خداوند وضع قومي را تغيير نمي دهد مگر اينكه حال خود شان را تغيير مي دهند
. (سوره 13 آيه 11)
حضرت باقر (عليه السلام) يكي از جانشينان حضرت رسول اكرم (ص) در باره اين آيه شريفه
مي فرمايند: خداوند نعمتي را كه به قومي عطا كرده است ، از ايشان نمي گيرد مگر
اينكه خودشان ، با ناسپاسي سبب ، در سلب آن نعمت مي گردند.
و اذ تاذن ربكم لئن شكرتم لا زيدنكم
و هنگاميكه پروردگار شما اعلام كرد، اگر سپاسگزاري نمائيد، حتماًبه شما زيادتر
خواهيم داد. (سوره 14 آيه 7 )
قدرشناسي و ناسپاسي را در خود بيابيم ، اولي را تقويت و دومي را تضعيف نمائيم ، و
مطمئن باشيم كه اين بمانند يكي از اجزاي رانندگي هواپيما در بهره برداري از خويشتن
مؤثر خواهد افتاد. خوشا بحال آنانكه با بينايي حركت مي كنند .
با تشکر
|