نويسنده مطالب

چگونه خوش ، چگونه هميشه

 

 

 

پيشگفتار: درس خواندن براي چه؟
آيا درس خواندن جواب نيازهاي روحي و رشدي ما را مي دهد؟
 

يكي از اموري كه در بين جوانان رواج دارد، درس خواندن است. معمولا افراد، با توجه به اينكه تحصيلات سبب مي شود خواسته هاي آنها برآورده شود، در امور تحصيلي كوشش مي كنند. مسلم قشر جوان دانش آموز و دانشجوي ما بدون اينكه بيانديشند: (تحصيلات امروزي چه مشكلاتي از بشر را حل كرده است؟) و چه مشكلاتي بر زندگي بشر امروز اقزوده است؟) در راه آموختن و ترقي در علوم متداول كوشش مي كنند.
اينكه نسل جوان چه سيري را از لحاظ آرامش روحي ، ترقي رواني، و پيشرفت در بهره وري از زندگي طي مي كند، مطلبي است كه قدري درباره آن، در موضوع اصلي اين بار سايت، به آن خواهم پرداخت. اما بطور خلاصه آنچه كه در نظر دارم اين است: (نسل جوان خواهان ما، كه با بن بست هاي موجود از گذشته روبرو است و متاسفانه خود نيز فاقد بينايي و راه حركت در حيات براي بهره بردن، مي باشد چه بايد بكند؟ آيا اين درس ها را بايد بخواند و در راه آنها كوشش بنمايد؟). مسلم است بعنوان يك راه حل ابتدايي بشما نمي گويم كه درس نخوانيد، چرا كه تمام كوشش جوانان براي ترقي در درجات دبيرستان يا ورود به دانشگاه و طي مراجل آموزش عالي مي باشد. پس چگونه درس بخوانيم؟


 

چگونه درس بخوانيم؟

اگر انسان به حد قدرت خود، درس را انتخاب نمايد و از كلاسها و شركت در آنها كمك گيرد، از طرفي با دانشجوياني كه نسبت به درس بي قيد نيستند، مطالب آموزشي را دنبال نمايد، از طرفي اشكالها را در طول درس، بتدريج از طريق استاد محترم يا غيره، برطرف سازد و بعضي از تيزهوشيها و زيركيها و فنون گذراندن دروس را نيز بكار زند، در درسها موفق خواهد بود.
در اينجا مطالب پيشگفتار را به پايان مي برم و به موضوع اصلي سايت مي پردازم كه به پيشگفتار نيز مربوط مي باشد.
 

جوان دانشجو چه كند؟

آيا ما براي رسيدن به خواسته هايمان راه روشني را در نظر گرفته ايم؟ راه روشني را مي بينيم؟
در اين مقاله، به دنيال اين نيستم كه به شما بگويم كه واقعيات زندگي را ببينيم(1)، هدف را انتخاب كنيم(2)، راه رسيدن به هدف را تشخيص دهيم(3) ، و در آن راه كوشش كنيم(4)، بلكه نظرم به اين است كه قدري به مشكلات خود توجه كنيم و در راه چاره كردن آن كوشش نماييم، تا بدنبال آن قابليت پيدا كنيم كه به چهار مطلب قبل بپردازيم.


مشكلات چيست؟


بعضي مشكلات دانشجويان :
1- اعتماد به نفس نداشتن :
اينكه شخص براي خود قابليت قائل نباشد. اين مطلب بصورت احساس قدرت نكردن در خويشتن، در قصد كردن هدفها و بهرحال ضعف در تعقيب مقاصد بروز مي نمايد. بايد ريشه آن را شناخت و به درمان آن پرداخت. اگر چه شخص انتخاب هدف بكند، اين صفت عدم اعتماد به نفس، براي او در طي راه دغدغه ايجاد مي كند.
اعتماد به نفس در درجات عالي اش ، كه از ارتباط انسان با اصل خودش بدست مي آيد، سبب است كه انسان ، اهداف بلند انتخاب نموده ، و مراحل بدست آوردن آنها را، با تشخيص راه صحيح طي نمايد و نهايتا اهداف بلند كسب گردند.
2- خجول بودن : مي تواند شاخه اي از عدم اعتماد به نفس باشد، كه بايد آن را چاره نمود. اين صفت سبب مي شود كه در كلاس درس حتي شاگرد، نتواند مطلبي را كه نياموخته، بپرسد.
3- افسردگي : يك درخت چرا رو به خشك شدن مي رود؟ وقتي انسان نيازهايي وجودي دارد كه آنها به او نمي رسند، سبب افسردگي او مي شوند، همچنانكه يك درخت ، اگر به او آب نرسد كه احتياج اوست ، رو به پژمردگي و خشك شدن مي رود. اين صفت اگر چه سبب عدم ترقي انسان و لذت نبردن از زندگي مي باشد ولي با توجه كردن شخص، به آنچه از آن بهره مند است و سپاسگزاري و برآوردن نيازهاي صحيح فرد، قابل درمان است.
4- شخصيت ثابت نداشتن : با اينكه انسان در راه رشد ، روز به روز، رو به كمال مي رود و تغيير مي نمايد، اما يك مشخصه انسان سالم و راه يافته ثابت است، و اينكه در راه صحيح دارد رشد مي نمايد.(راه صحيح). پس انسان در راه رشد، با مشخصه ثابت روشن بيني و راه درست، روز به روز رشد مي نمايد، و داراي صفات و خوبيهاي جديد مي گردد. اما اگر انسان، تحت برخورد با هر شخصي و يا جمعيتي صفات مختلف و متضاد به خود گيرد، در فشار اين تضادها، دچار سختي و عدم رشد و زندگي مي گردد.
آنچه بايد در نظر داشت اينست كه انسان اگر در حد قدرت و استعدادهايش، از خويش بهره برداري نمايد، در حد قابل قبولي است و نبايد بيشتر از ظرفيت خود، از خويشتن انتظار داشت. اميدوارم جوانان عزيز، از صفات آزار دهنده ذكر شده پاك شوند و در عوض به صفات اعتماد به نفس، نشاط و تحرك، روشن بيني و داشتن راه صحيح، آراسته گردند.
 



با تشکر


 

 


 

  جستجو
جستجو پاسخ به سوالات آرشيو اين بار تماس با ما صفحه اصلی

All Rights Reserved Zendegi.Info© 2001-2002