پيشگفتار : نگرانيها و شاديها
در أيّامي هستيم كه يك حادثه تقريباً هولناك به انتهاي خود
نزديك مي شود " آنهم براي امسال" كنكور را ميگويم : همان كه از
سال اول دبيرستان بعضي را به رنج انداخته است . همان كه امروز
با اعلام نتايج خود ، بعضي را به غم بسيار فرو برده و بعضي را
بسيار بسيار شاد كرده . اما راستي كنكور هولناك است ؟ يا غمها
و شاديها كه ايجاد مي نمايد ، تا چه حدّ بجا و سزاوار هستند ؟
به اصطلاح غمهايش و شاديهايش تا چه ميزان اصيل و حقيقي ميباشند
؟
دوستان عزيز،آنها كه در كنكور ها نفر نخست شدند و عرصه هاي علم
را طي كردند و به مقام دكترا و غير آن رسيدند و اصلاً تمدن
امروز بشريت در سطح عاليش كه آثار همين علم كنوني بشريّت است ،
مگر چه كمالات و ترقيّاتي را بدست آورده است ؟
علوم امروز چالشهاي اساسي مقابل بشر را ( پيري ، تغييرو تحوّل
، مرگ ) را نتوانسته است حل نمايد و اگر كسي بدقت نظر كند اين
مطلب از بزرگترين تضادهاست كه در دل تمدن امروز مي جوشد : (كه
از طرفي بشر به دنبال بدست آوردن راحتي و خوشي بيشتر است ، اما
از طرفي ديگر ، پيري ، تغييرو تحوّل ومرگ بر او سايه افكنده
است)
اينكه بخواهم به علم امروز پشت كنم ، نه . ولي بايد بدانيم كه
علم امروز در كسب مراتب سعادت و خوشبختي براي انسان ، به ديده
همه جانبه و فراگير موفق نبوده است ، مگر اينكه سطحي نگريسته و
فقط گوشه گوشه ترقيّات آن را در نظر گيريم . از طرفي ، بسياري
از خوبيها ، خوشيها ، ترقيّات كه نسل جوان ما بخاطر آن ،خود را
در گير كنكور مي نمايد ، مسلّم بدانيد كه از راههاي صحيح ديگر
هم قابل كسب است .
اگر ثروت است ، بسياري از افراد كم سواد ، از افراد با سواد و
تحصيكرده ، ثروتمند تر هستند . اگر آبرو و شخصيت است ، باز
همينطور. حتي اگر فهم است ، باز ديده ميشود كه بسياري از افراد
كم سواد ، داراي فهم بيشتري از افراد تحصيلكرده ميباشند .پس
زياد غمگين بودن ما بخاطر عدم نتيجه مثبت در كنكور صحيح نيست ،
اگر چه قدري اين غم را داشتن بهر حال در اين سنين ، بجاست . از
طرفي شادي بيحدّ و حصر هم در ازاي قبولي كنكور ، باز بجا نيست
. چون اين قبولي به معناي رسيدن به ترقيّات و آرزوها نمي باشد
، علاوه بر اينكه مشكلات بشريت كه قبلاً ذكر شد مانندكوه عظيم
و سختي در مقابل تحصيلات آكادميك و تمدن امروز ، قد علم كرده
است و آن را به زمين زده و مي زند . آنچه كه بايد به عنوان
انسانهاي پا به عرصه حيات نهاده و تازه قوّت گرفته در نظر
داشته باشيم اينست كه :
( استعدادها و قدرتهاي ما چيست ؟ خواست ما چيست ؟ چگونه ميتوان
به اين خواسته ها رسيد ؟ مشكلات بشريّت كدامند ؟ خواسته هاي
برتر چيستند ؟ چگونه ميتوان اين مشكلات را از سر راه برداشت ؟
چگونه ميتوان به خواسته هاي برتر رسيد ؟ ) موفق باشيد.
عمر يا حيات انساني (2)
در مطلب بار قبل ، موضوعي كه مطرح شد ارزش عمر بود و به
اين نتيجه رسيديم :(وقتي انسان زيان نكرده است ، كه چون مقداري
از عمر خود را صرف ميكند ، به همان مقدار يا بيشتر از آن ، عمر
يا حيات بدست آورد ). پس انسان بايد براي ضررنكردن ، احساس
حيات در او ثابت بماند يا زياد شود . مطرح كرديم در امور و
اعمالي كه در زندگي مطرح است چه اموري سبب ازدياد احساس حيات
در انسان ميشود ( اينكه احساس حيات چيست ، به مطلب دفعه قبل
رجوع شود .)
اميدواري :
اگر انسان اميد وار باشد ، و اين اميد واري قلب انسان را فرا
گيرد ، آدمي جان مي گيرد ، داراي نشاط ميشود و حركت ميكند .
اميد واري سطح حيات انسان را بالا مي برد . پس اگر قدري از عمر
خود را صرف در راه كسب آن نماييم ، مسلماً سود مي بريم .
جهاني كه از ابتدا اينهمه نعمتها بر سر ما ريخته است ، از
موقعيكه يك ذرّه د رشكم مادر بوده ايم ، تا امروز كه ميبينيم و
مي شنويم ، راه مي رويم و صحبت ميكنيم و از خوبيهاي بيشمار
برخورداريم ، مسلماً اين جهان جاي اميدواري است . ما در سيستمي
زندگي ميكنيم كه در آن ، بخشندگي و عطا وجود دارد . اينگونه
نيست ؟
يك ذرّه در شكم مادر كجا و اين موجود امروز كه مي بيند ، مي
شنود و فكر مي كند و عقل دارد كجا ؟ از طرفي اگر گذشته خود را
گاهي دوره كنيم ، مي بينيم پر از نعمتها و خوبيهاست كه اينها
هم سبب اميدواري است . بسياري اوقات بلاها و سختيهايي مارا فرا
گرفته و يا از آنها ترس داشته ايم ، وخداوند متعال ما را از
آنها نجات داده است، اين خود علتي است كه در مشكلات نهراسيم و
متكي باشيم به پروردگاري كه ما را ياري كرده و خواهد كرد .
اميدواري سبب ازدياد احساس حيات در انسان است .
مي گوييد نه ؟! در گذشته خود دوره كنيد و اثر آن را ببينيد .
نوميدي :
بر عكس نوميدي ، احساس حيات را در انسان تنزّل ميدهد . انسان
را خمود و كم حركت مي كند . آدمي ديگر از ذهنش استفاده نمي
نمايد و جسمش را بكار نمي گيرد ، بسياري از فعاليتهاي انسان
بتدريج و يا يكمرتبه ساكن مي شود و اين بخاطر نفوذ نوميدي ، كم
كم يا يكمرتبه ،در وجود انسان است . اگر به سيري كه تا كنون در
زندگي داشته ايم ، توجه نماييم ، خواهيم ديد كه جهان با همه
خوبيهايش جاي نوميدي نيست و اگر انسان آثار نوميدي را از خود
پاك نمايد ، احساس حيات در او قوّت ميگيرد و عمر خويش را در
راهي پر منفعت صرف كرده است .
راستي چه چيزهاي ديگري احساس حيات را در انسان ترقّي ميدهد و
ارزش دارد كه آدمي عمرش را در آن راه صرف نمايد ؟
منتظر تماس شما هستم .
شما را تا جلسه بعد به خداي مهربان مي سپارم .
متشکرم .
|