پيشگفتار : پشتکار
با سلام ؛
اميد وارم حالتان خوب باشد ، چه خوب است عذر مرا بپذيريد ، چون
حدود 4 ماه است مطلب به بخش مورد رجوع سايت اضافه نكرده ام .
اگر چه ميل سايت فعال بوده است ، علت اين امر، كثرت اشتغالات
در زمينه تدريس ، مشاوره ، گذراندن مدارج ، جهت اخذ مجوز تدريس
هاي تازه ، امور اجرايي و شغلي و به هر حال همان كثرت اشتغال
بوده است . اما هميشه يك چشم من به سايت زندگي بوده است .
بخاطر همين ، مدت آن را تمديد كردم و آن را بلحاظ منابع
اينترنت ، تامين نمودم تا باز در خدمت شما دوستان باشم .
پشتكار امـــــري است كه انســان را به نتايج خوب مي رساند ،
در كلامي حضرت امام سجاد ( ع ) مي فرمايند :
دوست دارم كار را ادامه دهم ، اگر چه اندك باشد .
با آغاز سال تحصيلي كارهاي من تقريباً 4 برابر شد . در اين مدت
درست است كه از خدمات سايت زندگي قدري محروم شدم ، اما بهر حال
هميشه در ياد آن بودم ، تا كم كم با مسلط شدن به كارها و
تقريباً آغاز تعطيلات بين دو ترم دانشگاهي ، مطالب سايت را
آغاز به نوشتن نموده ام . همينقدر هم كه انسان پي گيري داشته
باشد و كاري خوب را آنقدر تعقيب نمايد تا بالاخره آن را از دست
ندهد و باز به آن شروع نمايد ، پشتكار حساب مي شود . بايد
مطمئن بود كه پي گيري و فعاليت دائم ، درهاي بسته را به روي
انسان باز مي كند . در پايان مطلب اصلي اين جلسه را ، بعد از
عرض تسليت به حضور شما دوستان عزيز در مورد حادثه زلزله بم ،
به زمين لرزه اختصاص داده ام و از خداوند متعال براي باز
ماندگان صبر و آرامش روح و روان ، و براي از دست رفتگان آمرزش
و رحمت طلب مي نمايم . و آيا اين زلزله بر ما چه اثري گذاشته
است ؟
زميـــن لـــرزه :
زمين لرزيد . آيا ما هم لرزيديم ؟
زمين لرزه كشت ؟ آيا ما هم كشته شديم ؟ « نفس ما كشته شد ؟»
ضربه اي سخت بود . آيا به راه بر مي گرديم ؟
خشم طبيعت بود ؟ نه . حكمت الهي بود . مسلماً پاية آن خير
خواهي است .
عذاب بود ؟ نمي دانم . اما مسلماً تنبيه بود . تكانمان دادند .
آيا تكان مي خوريم ؟
ـ نويسنده محترم ، از چه تكان بخوريم ؟ از چه تكان خورديم ؟
ـ نويسنده : خدا كند ، پروردگار هم مرا محترم بداند . اگر چه
او با همة بديهاي من ، باز هم بمن نيكي مي كند ، اما آيا من
احترام خود را نگه مي دارم . آيا با اعمال زشتم ، با نيات بدم
، احترامي براي خود باقي مي گذارم . بگذرم . راستي سؤالي كرديد
، جوابش :
آيا تكان از عملهاي بدمان خورديم ؟ آيا به فكر صحيح زيستن
افتاديم ؟ آيا قبول كرديم كه عمر ما بدست ديگري است كه اگر
بخواهد ما را مي برد ؟ ما را كجا مي برد ؟ آيا با چه اعمالي و
با چه نيتهايي مي خواهيم به نزد او برويم ؟ بهتر نيست به خانه
عقل برگرديم ؟
آيا زندگي ما بر پايه حيا است ؟
عفت چه نقشي در زندگي ما دارد ؟
آيا انصاف را چقدر بها مي دهيم ؟ (انصاف : هر چه براي خود مي
خواهي براي ديگري هم بخواه ، و هر چه براي خود نمي خواهي براي
ديگري هم نخواه )
آيا صداقت و قبول حق چقدر در زندگي ما موجود است ؟
آيا به دنبال خدمتگزاري به بندگان خدا هستيم ، يا به دنبال
آنيم كه جيب خود را پر كنيم و به خواسته هايمان برسيم ؟
چقدر به مطالبي كه مي گوييم علم داريم ؟ اعمال ما چه مبناي
علمي روشني دارد ؟
مي شود هر مطلبي را گفت ؟ هر تهمتي را ؟ بدون تحقيق ، بدون علم
؟
آيا پيران ما بوظايفشان عمل مي كنند ؟ يا هر خطايي در مقابل
چشمانشان انجام مي گيرد ، ساكتند ؟ نكند دين خدا عوض شده ؟
نكند مرگ حق نيست و يا شايد پيغمبــر هاي خدا « پناه مي برم به
او » درست نگفته اند ؟ اگر شريعتي موجود است ، پس امر به
معروفش كو ؟ پس نهي از منكرش كو ؟
جوانها ، جوانها . نه ، بگذاريـــد قبل از اينكه براي شما
بگويم ، با خودم بگويم ( اين جوانها فكر نمي كنند براي چه خلق
شده اند ؟ « با خـــودم حرف مي زنم » : شب تا دير وقت بيدار و
براي چه ؟ خدا مي داند . اصلاً براي هر كاري . صبح نه مناجاتي
، نه كلامي با خداي مهربان ، نه نمازي ، جاي آن بد اخلاقي با
پدر و مادر ، كفشها را بپوش . براي چه ؟ براي رفتن دنبال دنيا
، خواسته هاي دنيا ، زينتهاي دنيا ، چگـــونه بيـــرون مي روند
؟ هر جور دلشان بخواهد ، مگر حسابي ، نظمي در كار نيســـت ؟ نه
، آزادي است . يعنـــي خدا حكمي ندارد ؟ .... من چه جوابي بدهم
، شما بگوييد ؟ )
ـ آهاي نويسنده ، آهاي نويسنده ، خودت را اذيت نكن . يك زلزله
بود ، يك خشم طبيعت بود ، ساختمانها را خوب نساخته بودند ،
بابا انقدر خودت را اذيت نكن .....
ـ نويسنده : رها كنم ؟ اين انديشه ها را ترك كنم ؟ نمي توانم .
آخر ميدانم كه جهان نظم معين و دقيقي دارد ، هر جزء آن ، هر
كوچكترين حركتش علتي دارد ، بياني دارد ، آخر جهان را شعوري
مهربان اداره مي نمايد . همه چيز بر طبق قانون و قاعده اي است
.......................................... نه ، بايد بترسانم
. نه ، بايد بترسم . نه ، جامعة من چه مي شود ؟ تهران را مي
گويم . ايران را مي گويم ..... جهان را مي گويم . جهان ؟ بله ،
جهان . چون فقط يك زلزله نيست . جنگ ، طوفان ، سيل ، آتش سوزي
، بيماريهاي اپيدميك ، فقر ، بحرانهاي اقتصادي ، خشكسالي و
...... بشر در تهديد است و
چــــــرا؟
علتش را كمي مي گويم ؟ اگر بيشترخواستي ، از من بپرس . ( علت :
اينكه انسان موجودي سمائي و آسماني است ، اما زميني شده . زمين
را براي زندگي كردن انتخاب كرده ، زميني شده ، در حاليكه نه
زميني است ، و نه در زمين مي ماند ، او بايد از تاريكي زمين
حركت كند ، با عالم بالا و سماء در ارتباط باشد تا به جهان
نوري و پر رحمت برسد . جهان نوري ، جهان روشن ، جهان زنده )
برمي گردم به سر مطلب : « جامعه من چه مي شود ؟ تهران را مي
گويم ............. .»
آنچه كه از كتاب راهنماي خلقت ، قرآن كريم بر مي آيد و نگران
كننده است ، اينهاست :
ما اصابكم من مصيبته فيما كسبت ايديكم و يعفوا عن كثير (سوره
شوري- آيه 30 )
« آنچه كه به شما از مصيبت مي رسد ، پس به سبب اعمال شماست و
از بسياري عفو مي كند . »
ذلك بان الله لم يك مغيراً نعمهً انعمها علي قوم حتي يغيروا ما
بانفسهم . ( سوره انفال ـ آيه 53)
« آن به سبب اين مي باشد كه خداوند نعمتي را كه به قومي عطا مي
نمايد تغيير نمي دهد مگر اينكه نيات و اعمال ايشان سبب آن
تغيير مي گردد .»
درست است كه در عرصه هستي ، مصيبتها و سختيهايي براي آدمي ، در
جهت آزمايش و يا نهايت ، قرب انسان به حق تعالي و كشيدن بار
مصيبت در جهت هدايت ديگران وجود دارد ، اما اينگونه مصيبت ها
جاي نگراني نيست ، چرا كه وقتي انساني بخاطر نزديكي اش به حق
تعالي دچار سختي مي گردد ، همان ارتباط نزديكش با خداوند ، او
را ياري مي نمايد و بار سختي و مصيبت را با همين پشتوانه محكم
، حمل مي نمايد و با موفقيت و روشنايي به مقصد مي رسد و در
پايان آنچه براي او مي ماند ، شيريني ارتباط با خداوند است ،
نه عظمت مصيبت . آنچه كه جاي نگــراني است: «مصيبت هايي است كه
براي ما بخاطر اعمالمان قرارداده مي شوند . چرا كه اينگونه
مصيبت ها ، بخاطر بدي نيت و كردار ، در حال دوري انسان از
پشتيبانش ، يعني خداوند ، به او نازل مي گردند ، و سختــي آن
ها بر خلاف مصائب نوع قبل جلوه گر مي گردند . حال از شما مخاطب
محترم سوال مي كنم :
آيا اعمال ما بگونه اي هست كه بخاطر آنها سختي و مصيبت نداشته
باشيم ؟
آيا كرده هاي ما مورد پسند خداوند مي باشد ؟
آيا بر طبق روشي صحيح و روشن زندگي مي نمائيم ؟
اگر كسي بگويد با ساختمان سازي بر طبق استانداردهاي مهندسي
زلزله ، مي توان از زلزله ايمن بود ،ياد آوري مي نمايم ، زلزلة
كوبه ژاپن در سال 1995 را كه با شتاب عمودي 7000 كشته به جاي
گذاشت . اگر چه استفاده از اصول علمي ، يكي از مسلمات صحيح
زيستن مي باشد ، ولي بايد بدانيم ، بزرگترين اصلي علمي اينست
كه به خداوند خود توجه داشته باشيم و همه امور خود را بر طبق
خواسته او و به طريقة روشني قرار دهيم . از شما سؤال مي نمايم
، تازمانيكه ساختمانهاي ما بر اساس استاندارد هاي لازم ساخته
شوند « كاري كه از لحاظ فرهنگي ، فني ، اقتصادي ، در جامعه ما
بسيار كار بر است » ، براي محفوظ بودن از مصيبت چه بايد بكنيم
؟مصيبت هاي ناشناخته ، مثل شتاب عمودي زمين را كه در يك برهه
از زمان خود را نشان داد چه كنيم ؟ مصيبت هاي جديد مثل ايدز را
چه كنيم ؟ مصيبت هاي تازه و تازه كه پيش خواهند آمد و در سر
راه جامعه بشري قرار خواهند گرفت ، براي پديدار نشدنشان چه
كنيم ؟
آنچه كه از اين قليل نوشتار حاصل مي شود :
« چه خوب است با اصلاح خويش و حركت به سمت صحيح زيستن ، خويشتن
را از مصيبت هاي سختي كه نتيجه اعمال ماست و در آن مصائب از
پشتيبان مهربان خويش ، يعني خداوند ، بخاطر نيت و كردار بد
خويش ، فاصله داريم ، دور نگهداريم »
با خداحافظي
از كسي كه مي ترسد به كسي كه مي شنود .
|